پرسش: چرا زهد و تقواى على(علیه السلام) را با سایر صحابه قابل مقایسه نمى دانید؟
پاسخ: در مورد ویژگى هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقط کافى است به بیان آنچه دیگران درباره ایشان گفته اند، پرداخت.
به عنوان نمونه به موارد ذیل توجه شود:
1 .
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه و محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول از عمر بن عبد العزیز اموى که در زهد و تقوى زبان زد و سرآمد اهل زمان خود بود نقل مى کنند: «بعد از پیامبر، در این امت احدى را نمى شناسم که از على ابن ابى طالب پارساتر باشد.
»
2 .
ملا على قوشچى در کتابش مى گوید: «عقول عقلا درباره على(علیه السلام) مات و مبهوت است زیرا او بر گذشتگان و آیندگان قلم کشید.
» وى اضافه مى کند که «شنیدن حالات على(علیه السلام) و وضع زندگانى او هر آدمى را متحیر مى کند.
»
3 .
عبدالله رافع مى گوید: روزى به هنگام افطار به خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) رفتم.
کیسه مهر شده و سر بسته اى برایش آوردند.
چون کیسه را باز کردم، آرد سبوس دارى که پوسته هاى آن را نگرفته بودند در آن یافتم.
على سه کف دست از آن آرد را در دهان خود ریخت و جرعه آبى نیز بالاى آن نوشید.
سپس خداى را شکر نمود و سر کیسه را دوباره مُهر نمود.
علت را پرسیدم که یا على! چرا دوباره آن را مهر کردى؟ ایشان فرمود: چون حسن و حسین(علیهما السلام) به من محبت مىورزند، مى ترسم روغن زیتون و یا شیرینى با آن مخلوط نمایند و نَفسِ على از خوردنش لذت برد.
به همین دلیل على جلو نفس خود را از خوردن غذاهاى لذیذ مى گیرد تا مغلوب نفس نگردد.
4 .
امام على(علیه السلام) در آخرین شب عمر خود به امام حسن گفت: بگذارید مردم بیایند و اگر سؤالى دارند قبل از این که به من دسترسى نداشته باشند بپرسند.
صعصعه از ایشان پرسید دلیل افضل بودن شما بر آدم چیست؟ امام در پاسخ گفت: آدم از گندم منع شده خورد، در حالى که همه چیز برایش مهیا بود ولى على هرگز گندم نخورد.
5 .
سلیمان بلخى در ینابیع المودة، محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول، خطیب خوارزمى در مناقب و طبرى در تاریخ خود از سوید بن غفله نقل نموده اند: «روزى خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسیدم، ظرف ماست ترشى که بوى ترشیدگى آن به مشام مى رسید، همراه با قرص نان جوین خشکیده سبوس دارى در دست ایشان دیدم.
نان به قدرى خشک بود که شکسته نمى شد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را با زانوى خود مى شکست، و در همان ماست ترش نرم مى کرد و مى خورد.
ایشان به من نیز تعارف کرد و من گفتم روزه هستم.
ایشان فرمود: از حبیبم پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که هر کس روزه باشد و میل به طعامى پیدا کند و براى خدا از آن نخورد، خداوند از طعام هاى بهشتى به او بخوراند.
» سوید گفت: دلم به حال على(علیه السلام) سوخت و به فضّه، خادمه آن حضرت که در نزدیک من بود، گفتم: از خدا نمى ترسى که سبوس جو را نمى گیرى و برایش نان مى پزى؟ فضه به خدا سوگند خورد که خودش مرا منع کرده تا سبوس آن را نگیرم.
سپس امام از من پرسید: به فضّه چه مى گفتى؟ برایشان توضیح دادم.
آنگاه امام گفت پدر و مادرم فداى رسول الله(صلى الله علیه وآله) باد که سبوس طعامش را نمى گرفت و از نان گندم سه روز سیر نخورد تا از دنیا رفت ـ کنایه از تأسى ایشان به پیغمبر است.
6 .
موفق بن احمد خوارزمى و ابن مغازلى در مناقب نقل مى کنند: روزى در دوره خلافت امام على(علیه السلام) برایش حلواى شیرینى آوردند.
ایشان قدرى با انگشت از آن حلوا برداشت، بو کشید و فرمود: چه خوش رنگ و خوش بو است! اما از طعم آن خبر ندارم (یعنى تا کنون حلوا نخورده است).
گفتم: یا على! مگر حلوا بر شما حرام است؟ فرمود: حلال خدا حرام نمى شود ولى چگونه راضى شوم که شکم خود را سیر کنم، در حالى که در گوشه و کنار مملکت، شکم هاى گرسنه وجود دارد؟
7 .
خوارزمى از عدى بن ثابت نقل مى کند: روزى براى آن حضرت فالوده آوردند.
آن حضرت جلو نفس خود را گرفت و از آن نخورد.
8 .
در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرى، یعنى همان شبى که به دست ابن ملجم فرق مبارکش شکافته شد، افطار را میهمان دختر خود ام کلثوم بود.
ام کلثوم در سفره افطارى اش مقدارى نان، شیر و نمک گذارده بود.
امام با کمال علاقه اى
که به دخترش داشت، با ناراحتى فرمود: ندیده ام دخترى به پدرش این قدر جفا کند! ام کلثوم پرسید: پدر جان مگر چه کرده ام؟ امام گفت: آیا تاکنون دیده اى که در سفره پدرت دو نوع خورشت باشد؟ سپس از او خواست یکى را بردارد.

ام کلثوم بر حسب علاقه پدرى، نمک را برداشت تا شیر براى پدرش در سفره باقى بماند، ولى امام از او خواست تا نمک را بگذارد و شیر را بردارد.
آنگاه امام چند لقمه نان و نمک خورد و فرمود: «در حلال دنیا حساب و در حرام آن عذاب و عقاب وجود دارد.
»(1)
9 .
لباس پوشیدن امام بسیار ساده و بى آلایش بود.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ابن مغازلى ـ فقیه شافعى ـ و امام احمد حنبل در مسند نقل کرده اند: لباس آن حضرت از پارچه درشت بافت (زبر) بود که به پنج درهم خریده بود.
تا آنجا که ممکن بود لباسش را وصله مى کرد.
اغلب وصله ها از پوست و یا لیف خرما بود.
کفشش نیز از لیف خرما بود.
10 .
محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول و سلیمان بلخى در ینابیع المودة آورده اند: حضرت على(علیه السلام) در دوره خلافتش آنقدر به لباسش وصله زده بود که پسر عمویش عبدالله بن عباس به ایشان اعتراض نمود.
سپس حضرت در پاسخش فرمود: آنقدر وصله روى وصله زده ام که از وصله زننده خجالت مى کشم.
على را با زینت دنیا چکار! چگونه به لذتى که فانى و به نعمتى که بقا ندارد دل خوش کرده و خوشحال باشم؟ دیگرى به ایشان ایراد مى گرفت که در عین خلافت چرا جامعه وصله دار مى پوشى؟ حضرت فرمود: «این جامه اى است که دل را خاشع مى گرداند، کبر را از انسان دور مى کند و مؤمن به آن اقتدا مى کند.
»
11 .
محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول و خوارزمى از ابن اثیر آورده اند: لباس على و غلامش یکسان بود.
هر جامه اى که مى خرید دو ثوب(2) یک شکل و یک قیمت مى خرید.
یکى را خود و دیگرى را به غلامش قنبر مى داد.
ولى لباس هاى خوب و


ـــــــــــــــــــــــــــــــــ--------------------------------------------------------------------------------ـ
1 .
شبهاى پیشاور، ص826 «فی حلال الدنیا حساب و فی حرامها عذاب و عقاب».
2 .
واحد شمارش لباس.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

زیبا را براى یتیمان و بیوه زنان مى برد.
12 .
مذاکرات ضرار بن ضمره و معاویه بسیار مفصل است.
متن کامل این مذاکرات در تذکرة خواص الامه، ینابیع المودة و نیز در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آورده شده است.
قسمت پایانى این مذاکره اختصاص به امام على(علیه السلام) دارد که ضرار در حضور معاویه مى گوید: «در شبى تار، على را دیدم که محاسنش را به دست گرفته و چون مار گزیده اى بخود مى پیچد.
با حالت حزن و اندوه مى گریست و مى گفت: اى دنیا! به سراغ دیگرى برو، غیر از من کس دیگرى را بفریب و مغرور نما، که من فریب تو را نخواهم خورد.
بدان جهت که عمر تو کوتاه، خطر تو بسیار و عیش تو بسیار اندک است.
مدتى است که تو را سه طلاقه نموده ام و دیگر امید بازگشتى به تو نیست.
آه از کمى زاد و توشه و دورى سفر و وحشت راه.
» با آن همه قساوت قلب، عداوت، دشمنى و کینه اى که معاویه نسبت به آن حضرت داشت، پس از شنیدن سخنان ضرار در شرح حال امام على(علیه السلام)، بى اختیار گریه کرد و گفت: «خدا رحمت کند ابا الحسن را، والله و به تحقیق که همین گونه است.
»(1) او در جاى دیگرى گفت: «زنان عالم از زاییدن فردى چون على ابن ابى طالب(علیه السلام) عقیم اند.
»(2)
13 .
زهد امیرالمؤمنین(علیه السلام) از افاضات ربانى است که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به وى بشارت داده است.
محمد بن یوسف گنجى شافعى در کفایت الطالب از عمار یاسر حدیثى نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: «خداوند تو را با زهد در دنیا به زینتى آراسته است که هیچ کدام از بندگان بدان زینت نشده اند.
زیرا در نظر حق تعالى هیچ چیز در دنیا بهتر از زهد نیست.
نه تو از لذایذ دنیوى بهره بردى و نه دنیا توانست تو را به استخدام خویش در آورد.
خداوند تو را به دوستى نیازمندانى موفق گردانید که راضى و معتقد به امامت تو


ـــــــــــــــــــــــــــــــــ-------------------------------------------------------------------------------ـ
1 .
حقوق آل بیت(علیهم السلام)، ص74 ; شبهاى پیشاور، ص828 «رحمه الله أبا الحسن لقد کان والله کذلک».
تذکرة خواص الأمة، ص66 ، حلیة الأولیاء، حافظ ابو نعیم، ج1، ص84. فصول المهمة، 128، الاتحاف بحب الاشراف، شبراوى شافعى، ص8
2 .
الدرجات الرفیعه، ص160 ; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 11، ص254 ; شبهاى پیشاور، ص828 «عقمت النساء أن تلدن مثل علىّ ابن ابی طالب».
-----------------------------------------------------------------------------------------------------


شدند.
من از کسانى که از امامت تو پیروى نمودند خرسندم.
خوشا به حال آنان که تو را دوست داشته و تصدیق نمودند، و واى به حال دشمنان و تکذیب کنندگانت.
آنان که تو را دوست داشتند و تصدیق کردند، در بهشت برین همسایه هاى تو خواهند بود و در کاخ با عظمت و با شکوه تو در بهشت مصاحب تو مى باشند.
بر خدا لازم است تا آنانکه با تو دشمنى ورزیدند و تو را تکذیب کردند، روز قیامت آن ها را در جایگاه دروغگویان قرار دهد.
»(1) به خاطر وجود همین زهد و ورع امام بود که او را امام المتقین مى خواندند.
اولین بار شخص خاتم الانبیا(صلى الله علیه وآله)او را با این لقب خواند و بارها تکرار نموده و به جامعه معرفى کرد، ابن ابى الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، حافظ ابو نعیم در حلیة الاولیا و میر سید على همدانى در مودة القربى از انس بن مالک روایت مى کنند: روزى رسول الله(صلى الله علیه وآله)به من گفت: آب وضو براى من بیاور.
پس از وضو گرفتن دو رکعت نماز بجاى آورد و سپس فرمود: «اى انس! اول کسى که از این در وارد شود امام المتقین و سید و سرور مسلمانان، پادشاه مؤمنان (یعسوب ملکه زنبور عسل را گویند)، خاتم اوصیا و کشاننده دست و پاى روسفیدان به سوى بهشت است.
»(2) انس بن مالک گوید در دل گفتم خدایا! این تازه وارد را مردى از انصار قرار ده، که ناگهان على(علیه السلام) از در وارد شد.
سپس رسول الله با حالتى شاد و خندان برخاست و به استقبال او رفت، دست در گردنش انداخت، او را بوسید و عرق رویش را پاک کرد.
على گفت: یا رسول الله(صلى الله علیه وآله)! امروز کارى براى من مى کنى که قبلاً نمى کردى.
رسول الله(صلى الله علیه وآله) گفت: چرا نکنم؟ حال آن که تو از جانب


ـــــــــــــــــــــــــــــــــ----------------------------------------------------------------------------------ـ
1 .
العمدة، ص268 ; مجمع الزوائد، ج 2، ص133 ; المعجم الاوسط، ج 5 ، ص87 ; تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص282 ; شبهاى پیشاور، ص828 «إن الله قد زیّنک بزینة لم یزین العباد بزینة أحبّ إلى الله منها زینک بالزهد فی الدنیا و جعلک لا ترزأ منها شیئاً و لا ترزأ منک شیئاً و وهب لک حبّ المساکین فجعلک ترضى بهم أتباعاً و یرضون بک إماماً فطوبى لمن أحبّک و صدق فیک و ویل لمن أبغضک و کذب علیک فأما من أحبّک و صدق فیک فأولئک جیرانک فی دارک و شرکاؤک فی جنتک و أما من أبغضک و کذب علیک فحقّ على الله أن یوقفه موقف الکذّابین یوم القیامة».
2 .
تاریخ مدینه، ج 42، ص303 ; الموضوعات، ج 1، ص376 ; تفسیر عیاشى، ج 2، ص262 ; شبهاى پیشاور، ص829 «یا أنس أول من یدخل علیک من هذا الباب هو امام المتقین و سیّد المسلمین و یعسوب المؤمنین و خاتم الوصیّین و قائد الغر المحجّلین».
---------------------------------------------------------------------------------------------------------


من، رسالت مرا به خلق خدا خواهى رساند و صداى مرا به آن ها خواهى شنواند و نیز بعد از من آنچه را که مورد اختلافشان باشد بیان خواهى کرد.
با این توضیحات، اگر صحابه دیگرى داراى این اندازه کمال و تقوى بود آیا بازهم پیامبر اسلام، على(علیه السلام) را امام المتقین مى خواند؟ لیکن از اختصاص این عنوان به امام على(علیه السلام) در مى یابیم که زهد و تقواى ایشان قابل مقایسه با دیگران نمى باشد.




*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 10:25 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت